فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

جواب امام علي به لطيفه عمر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 30 آبان 1392

 

روزى امیرالمؤ منین على علیه السلام به اتفاق عمر و ابوبکر به راهى مى رفت و حضرت على در مابین آن دو
 
قرار گرفته بود .
 
چون ابوبکر و عمر هر دو بلند قد و دراز بودند و حضرت علی علیه السلام کوتاهتر بود،
 
عمر از روى شوخى گفت :
 
 
(( انت فى بیننا کنون لنا )) یعنى :
 
تو در میان ما دو نفر مانند نون لنا هستى و این اشاره به کوتاهى قد امام بود.
 
ولى امام لطیفه عمر را بى جواب نگذاشت و در جوابش فرمود:
 
(( انا ان لم اکن فانتم لا )) یعنى :
 
اگر من نباشم شما نیستید چون اگر حرف نون را از میان لنا برداریم مى شود لا که بمعنى نیستى است


:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سرت رابرشانه خدابگذار
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 29 آبان 1392

 

 

سرت را بر شانه ی خدا بگذار

تا او با نوازش های دستان مهربانش

قصه ی عشق را چنان زیبا برایت بخواند که

نه از دوزخ وحشت کنی

ونه از بهشت به رقص در آیی،

نه از نداشتن چیزی غصه بخوری

و نه از نداشتن کسی...

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
داستانک : خدا چه شکلی است؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 29 آبان 1392

 

داستانک : خدا چه شکلی است؟

 

داستانک : خدا چه شکلی است؟ - Bitrin.com

 

یکی بود یکی نبود. یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از یه مدتیخدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت.
پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می‌کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.
پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت:

 

داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی…
به من می‌گی قیافه ی خدا چه شکلیه؟

 

آخه من کم کم داره یادم می‌ره؟؟؟؟؟؟

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شش سفارش امام صادق عليه السلام
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 29 آبان 1392

 

امام جعفر صادق علیه السلام در بخشی از سفارش‌های خود به ابن جندب فرمودند: 
 
با كسى كه از تو بريده، وصل كن؛
به كسى كه چيزى به تو نداده، عطا کن؛
با كسى كه به تو بدى كرده،خوبى كن؛
 به كسى كه به تو دشنام داده، سلام كن؛ 
باكسى كه با تو دشمنى كرده، انصاف داشته باش؛
و از كسى كه به تو ظلم كرده، در گذر؛ همچنان كه دوست دارى از تو در گذرند.
 
پس از گذشت خداوند از خودت عبرت بگير.
آيا نمى بينى خورشيد خداوند برخوبان و بدان مى تابد و بارانش بر صالحان و مجرمان نازل مى شود؟ 
 
 
«مستدرک، جلد 9، صفحه 11»

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زير باران خدا
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 29 آبان 1392

 

فصل باران است بارانی شویم

از درون جوشیم و طوفانی شویم

 

در تمام قطره ها تکثیر شو

     زیر باران خدا تطهیر شو . . .

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اعمال قبل از خواب
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 28 آبان 1392
حضرت زهراعليها السلام فرمودند:
 
 پدرم رسول خدا صلى‏الله‏ عليه ‏و آله بر من وارد شد در حالى كه مهياى خواب بودم. حضرت
 
 فرمودند: اى فاطمه نخواب مگر بعد از آن كه چهار عمل را به جاى آورى. اول اين كه: ختم قرآن
 
 كنى، دوم آن كه: پيامبران را شفيعان خود گردانى ، سوم اين كه ، مؤمنين را از خود خشنود 
 
گردانى ، چهارم آن كه: حج و عمره كنى. حضرت اين را فرموده و اقامه نماز كردند ، من صبر 
 
كردم تا نماز پدرم تمام شد. سپس پرسيدم يا رسول ‏الله، مرا به چهار چيزى امر فرموديد كه در 
 
اين مدت زمان،  قدرت انجام آنها را ندارم. پدرم تبسمي كرده ، فرمودند: هرگاه سه مرتبه سوره 
 
«اخلاص‏» را بخوانى گويا ختم قرآن كرده ‏اى، و هرگاه صلوات بفرستى بر من و پيامبران پيش 
 
از من ، همه ما شفيعان تو خواهيم بود و هرگاه براى مؤمني استغفار كنى پس تمامى ايشان از
 
 تو خشنود مى‏شوند  و هر گاه بگويى «سبحان‏ الله و الحمدلله و الله‏ اكبر» مثل اين است كه حج
 
 و عمره انجام داده باشى.
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
براي غيبت چه كنم؟؟؟؟؟؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 28 آبان 1392

 

براي غيبت چه كنم؟؟؟؟؟؟
روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر (ع) شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند. چه کنم؟ حضرت الیاس (ع) فرمود: چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی و دیدی غیبت می کنند، بگو  
 
 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شب كه مي شود!!!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 28 آبان 1392

شب كه مي شود!!

خدا روي قالي دلم راه مي رود!!

ذوق مي كنم ، گريه مي كنم 

اشك من ستاره مي شود!!

هرستاره اي به سمت ماه مي رود.......


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زيبايي عشق
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392

 

مــاه اگــه نــــور خـــدا رو بگیـــره
 
تــا همیشـــه زینـــت آســمونــه
 
مــاه اگـــه کـــه خودنمــایی نکنه
 
همیشه روشن و کامل می مونه
 
کاش ستـــاره ی نجیــب آسمون
 
گــــره روســـــری شــو وا نکنـــه
 
کاشکــی هیــچ گلی برای دلبری
 
عطــــرشـــو حـــراج دنیـــا نکنـــه
 
تــــوی بــــازار کســــاد روشـــنی
 
کســی خورشیـدو کنـار نمی زنه
 
هر کی میرسه به زیبایی عشــق
 
دیگه زیبایـــی شـــو جار نمی زنه
 
دنیا نیــرنگ و رنگــــه بازی هـــاش
 
چشـــم نـــداره رنـگ عشقو ببینه
 
تو ولــی آئینـــه ای و حیفـــه کـــه
 
روی آئیــنــــه غـــبــاری بشیــنــه
 
آی گــــل محمـــدی کـاش بدونی
 
چـــه قشنگـــه جامـه ی حیای تو
 
تــــو دلـــت دریـــایـــی از محبتـــه
 
دنیـــا خیلـــی کوچیکـــه بــرای تو
 
آی گـــل محمــــدی کــاش بدونی
 
دنیـــا تشنـــه ی نجابتـــت شــده
 
طعنـــه ها مشتــی حباب روی آب
 
تـــازه وقــت استقـــامتــت شــده
 
تــــوی بــــازار کســــاد روشـــنـی
 
کســی خورشیـدو کنـار نمی زنه
 
هر کی میرسه به زیبایی عشــق
 
دیگه زیبایـــی شـــو جار نمی زنه
 
دنیا نیــرنگ و رنگـــه بازی هـــاش
 
چشـــم نــداره رنـگ عشقو ببینه
 
تو ولــی آئینـــه ای و حیفــه کـــه
 
روی آئیــنـــه غـــبــاری بشیـنه 


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رنگ خدا
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392

 

 
 
خواهرم گو که چرا رنگ برنگ آمده ای؟
 
مگر از عفت و آزرم به تنگ آمده ای؟
 
 
چه بدی دیدی از آیات خداوند رحیم
 
 که تو با مذهب اسلام به جنگ آمده ای؟
 
 
این گناه علنی از تو مسلمان زشت است
 
تو خوش از اینکه به انظار ، قشنگ آمده ای؟
 
 
عصمت و دین جوانان همه بر باد دهی
 
ای که بی چادر و با مانتو تنگ آمده ای
 
 
به کجا می روی از خیمه ی زهرا ، برگرد
 
که به راه گنه و فتنه و ننگ آمده ای
 
 
دل به دریای هوسها زده ای،غافل از این
 
طعمه ای هستی و در کام نهنگ آمده ای
 
 
تو چنان صیدی و صیاد هوس در پی توست
 
از چه در معرکه ی تیر و خدنگ آمده ای؟
 
 
صید صیاد شود ، کبک خرامنده ی مست
 
از چه در دام خطر مست و ملنگ آمده ای؟
 
 
چون که بودست حجابت،سپر تیر نگاه
 
پس چرا بی سپر ای غافل منگ آمده ای؟
 
 
بود تقوای تو زین مَهلَکه ها،پای گریز
 
از خطر چون بگریزی تو که لنگ آمده ای ؟
 
 
تو گلی هستی و گلچین هوس کرده کمین
 
شیشه ای هستی و در معرض سنگ آمده ای
 
 
 برد گستاخی شهوت همه شیرینی عشق
 
نوش بودی تو چرا زهر و شرنگ آمده ای؟
 
 
رهبرت عشق و وفا بود و کنون نفس و هواست
 
در خطر گاه ، چه بی فکر و درنگ آمده ای
 
 
جای غفلت نبود، خواهر من قدر بدان
 
که در این دار فنا ، گوش به زنگ آمده ای
 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قيمت اشك و روضه برحسين
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392

 

خدا برای حضرت ابراهیم نقشه کشیده بود. مقامی که داشت برایش کافی نبود، ابراهیم حالا حالاها جای پیشرفت دارد. ولی عجب امتحان سختی باید پس دهد. ابراهیم باید از فرزندش بگذرد، باید عاطفه اش را برای خدا زیر پا له کند، باید احساسات پدرانه اش را لگدمال کند. قبلا هم به خدا ثابت کرده بود که برای او حاضر است از همه چیزش بگذرد، مگر رها کردن زن و فرزند کودکش در یک بیابان بی آب و علف کار آسانی است؟! مگر هیچ پدری آن هم در سن پیری دل دارد که چنین جهادی کند و این چنین برای خدایش از همه چیزش بگذرد؟! اما هنوز خدا قانع نشده است...

 

خدا برای ابراهیم چیزی در نظر گرفته بود که این امتحانها برای آن بچه بازی است، باید امتحانی به مراتب سخت تر بدهد وگر نه از آن مقام بلند خبری نیست؟! و فقط خدا می داند که آن مقام چیست. ما که چه می دانیم؟! در قرآن اشاره ای شده است که آن مقام، مقام امامت است، ولی مقام امامت چیست که چنین بهای گزافی دارد؟ نمی دانم.

 

به هر حال ابراهیمِ پیرمردِ دل نازکِ مهربان، باید امتحان پس دهد، باید کولاک کند، باید روی همه بندگان صالح و عابد خدا را کم کند، باید با دست خودش سر فرزند دلبندش را ببرد، باید دل خود را برای شنیدن صدای خر و خر گلوی فرزندش که خود با دستانش بریده بود، آماده کند... وای که چه دلی داشت ابراهیم! عجب بنده ای بود این مرد!

با فرزندش در میان می گذارد، به او می گوید که چه دستوری از خدا گرفته است. و فرزند بی درنگ سر تسلیم فرود می آورد؛ غافل از این که این سرسپردگی و معرفت بالایش، تنها کار پدر را دشتوارتر می کند، چرا که هر چه فرزند بامعرفت تر و زیباسیرت تر باشد، دل کندن از او دشتوارتر است... 

 

پدر و پسر عازم مسلخ می شوند. چه دلی داشت ابراهیم، نمی دانم. چه افکاری در ذهنش تداعی می شد، نمی دانم. نقش اسماعیل به مراتب آسانتر بود، اما چه حالی داشت آن هنگام، نمی دانم.  آیا در آن لحظه آخر فرزندش را در بغل گرفت؟ آیا او را غرق بوسه کرد؟ آیا با او خداحافظی کرد؟ آیا از او برای انجام چنین کاری عذرخواهی کرد؟ آیا ابراهیم و اسماعیل توانستند جلوی گریه خود را بگیرند؟ نمی دانم.

 

سرانجام ابراهیم اسماعیلش را برای ذبح خواباند. شاید هم خود اسماعیل خود را آماده کرد. و ابراهیم چاقوی بسیار تیزش را بر گردن اسماعیل گذاشت و محکم کشید. ابراهیم هیچ تعارفی نداشت و در عزمش جدی بود، اما چاقو از کس دیگری دستور گرفته بود. ابراهیم به بازگشت فرزندش امیدی نداشت، از فرزندش کاملا دل کنده بود و تنها می خواست دستور خدایش را بی کم و کاست اجرا کند. از این رو مصمم تر و محکم تر دوباره چاقو را بر گردن اسماعیل کشید، اما چاقو هم در اطاعت از خدای خود مصمم بود. خدا داشت دل ابراهیم را تماشا می کرد و دید که ابراهیم هیچ از این اتفاق خوشحال نیست.

 

اینجا بود که خدا ابراهیم را صدا زد که ابراهیم من، آفرین، دستورم را کامل کامل اجرا کردی. قبولت دارم عزیز من. بیا این میش را به جای اسماعیل ذبح کن. اسماعیلت ارزانی خودت.

 

جبرئیل فرود می آید و میشی به ابراهیم می دهد که ای ابراهیم این میش را قربانی فرزندت کن. اینجا بود که ابراهیم و اسماعیل تکبیر می گویند و خدا را شکر می کنند...

 

اما ته دل ابراهیم گرفته بود. آرزو کرده بود که ای کاش با دست خود سر اسماعیل را بریده بود و برای خدا کاری کرده بود. و افسوس می خورد که چرا نشد. حتما خدا ابراهیم را در نظر گرفته بود که آیا بعد از به خیر تمام شدن ماجرا فقط خوشحال می شود یا در کنارش دلش نیز خواهد گرفت...

 

اما نه، ابراهیم بامعرفتتر از این حرفها بود و هنوز داشت گل می کاشت. هنوز کار خدا با او تمام نشده بود. خدا می خواست زیباترین و قشنگترین داستان عالم را برای ابراهیم تعریف کند، اما مقدمه ها باید جور می شد.

 

حال که ابراهیم پس از این سربلندی بی نظیر از این امتحان بی مانند دلش گرفته است که حیف که نشد در راه خدا داغ فرزند ببیند، همه چیز جور شده است و خدا دیگر می تواند قیمتی ترین داستان هستی را برایش تعریف کند. اینجا بود که خدا روضه حسین را برای ابراهیم خواند. و گویی ابراهیم تا آن زمان آمادگی و شایستگی شنیدن  روضه حسین و گریستن بر او را پیدا نکرده بود.

 

خدا به او فرمود: ابراهیم، از میان مخلوقاتم چه کسی را بیشتر دوست داری؟

 

عرض کرد: .هیچ کسی را نزد من محبوبتر از حبیب تو محمد (صنیافریدی.

 

خدا فرمود: خودت را بیشتر دوست داری یا او را؟

 

عرض کرد: او را بیشتر دوست دارم.

 

خدا فرمود: فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خودت را؟

 

ابراهیم عرض کرد: فرزند او را از فرزند خودم بیشتر دوست دارم.

 

و خدا می دید که ابراهیم راست می گوید و دل و زبانش یکی است.

آن گاه فرمود: بگو ببینم ابراهیم، این که فرزند او از روی ظلم به دست دشمنانش ذبح شود برای قلب تو دردناک تر است، یا این که تو در راه اطاعت از من سر فرزندت را ببری؟

ابراهیم پاسخ داد: خدایا سربریدن ظالمانه او از سوی دشمنانش برای من دردناکتر است.

 

و این جا بود که خدا برای ابراهیم روضه خواند. فرمود: عده ای که گمان می کنند از امت محمداند، پس از او ظالمانه فرزندش حسین را خواهند کشت، آن گونه که میش را ذبح می کنند، و آنها سزاوار خشم من خواهند بود.

 

روضه خدا همین بود، اما با همین چند جمله دل ابراهیم به درد آمد و صدای ناله اش بلند شد و گریه کرد.

 

آن گاه خدا به ابراهیم وحی کرد و فرمود: ابراهیم، حال که برای حسین چنین بی تابی کردی، سزاوار همان اجر و پاداشی شدی که اگر با دستان خود فرزندت را ذبح می کردی...[1]

 

روضه  حسین و اشک بر او چنین قیمتی دارد، و من مانده ام  که این گوهر پرقیمت هستی نزد من چه می کند؟! من مانده ام که اشک بر حسین که قیمتی این چنینی دارد، در چشم های بی مقدار من چه می کند؟! خدا که نرخ اشک بر حسین را نمی شکند. نکند قیمت من چنین بالاست و نمی دانستم؟!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شخصيت سازي!!!!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 22 آبان 1392

 

 

اینکه جاستین کیست و چگونه شد؛ که تبدیل به یک شخصیت بولدی ماتیک در اذهان کودکانمان شد و چگونه وارد شدند  به ذهنمان و افصار فکرمان را به دست گرفتند. حدیث مفصلی است که در همین جا با یک نقطه پایانش می دهم تو خود تحقیق کن و کمی فکرت را بجنبان که روزی نشود که به خود بیایی و نفهمی از کجا خورده ای!!! با این كارا می خوان تا دغدغه های و ذهن مارو با این فیلم نامه های شخصیت پرداز كنند.!! امروز تو یه لینكی  خوندم ،خندم گرفت چه ساده و بی صدا قالبمان کردند؛ آری جاستین یك نقشه بود كه تمام دغدغه و ذهن ما رربه این مرسونه كه جاستین چقدر مظلوم است کاش میتوانستم من هم مانند جاستین بودم و همچنین  دوست دختر جذابی داشتم .

آیا تا بحال فكر كرده اید كه ما در شهرهایمان كسانی هستند كه از جاستین زیباتر و راه سعادترا به ما نشان میدهند می شناسید فكر كنم كه شاید اسم آنها را شنیده اید آری آنها همانشهدای ما هستند در كنار ما می زیستند .تا به شهادت رسیدند چرا ما با فرهنگ غنی مان كودكان خود را با فرهنگ غرب تربیت می كنیم این همان جنگی است كه مقام معظم رهبر می فرمایید .

اگه قلب ما با امامان و شهدا باشد ؛نقطه شكست دشمن اسلام است . دشمن ما می ترسد  كه روحیه معنوی را در بین كودكان بیشتر شود انتخاب خود را موازی با رهنمود های پیامبر اسلام و امامان كنیم تا روزی نرسد که کودکانمان به جای آرمان هایشان درگیر سیاه بازی هایجاستین و بقیه دلقک های صهیونیسم شدند دیگر جامعه آرمانی ما خواهد شد جامعه مدافعان جنایات صهیونیسم ! چون او توانست کودکانمان را با خود بکشد در زندان جمود فکری و آنها نیز خیلی نرم تبدیل به یک سرباز برای فرقه صهیونیسم شدند و آن وقت است که می فهمی چقدر تمیز تو را با خود همراه کرد که خودت نیز نفهمیدی چه شد.

آیا هر هنر پیشه خارجی می تواند شهامت یكی از شهدای ایران عزیزمان را داشته باشد.

 خودمون توی دلمون قضاوت كنیم بعد تصمیم بگیریم!

 

چه خوب شخصیت هایمان را درگیر شخصیت سازی هایشان کردند!

آری الان از یه كودك بپرسی جاستین كیه می گه و تمام مد لباس و مد مو شومیگه !

اما، اصلا اسم امام زمان (عج) را نمی داند.

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سؤالات درس چهارم دين وزندگي پيش دانشگاهي
 
١-درآيه ي ٥٦/ ذاريات خداوند هدف خلقت را چه مي داند؟
 
٢-زندگي عرصه ي ............  و ................  است.
 
٣-چرا زندگي عرصه عبادت وبندگي خداست.
 
٥- آن دوراهي كه انسان برآن قرارمي گيرد ، كدام است؟ خواسته ي خدا از انسان چيست؟
 
٦-زندگي صحنه ي انتخاب ........................  يا ............................ است.
 
٧-خداوند چگونه انسان را در صحنه ي انتخاب راهنمايي نموده است؟
 
٨-چه عواملي انسان را ازپرستش خدا باز مي دارد؟
 
٩-اخلاص دربندگي  وپرستش به چه معناست؟
 
١٠-اخلاص دربندگي معناي ديگري از ................... است.
 
١١-به هرميزان كه درجه ي اخلاص انسان بيشتر باشد ، ......................... و .............
 
١٢-يك عمل چه اجزايي دارد؟ نام برده وبا مثال توضيح دهيد:
 
١٣-.......... و ............ به منزله ي روح است و .................... به منزله ي جسدو كالبد
 
آن روح است.
 
١٥-پيامبرفرمودند: ...........  مؤمن برتر از ...............  اوست.
 
١٦-منظور از حسن فاعلي وحسن فعلي چيست؟مثال بزنيد:
 
١٧-حسن ..............  به طورطبيعي حسن ............. را به دنبال دارد.
 
١٨-منظور از اين كه حسن فاعلي به طورطبيعي حسن فعلي را به دنبال مي آورد ،چيست؟
 
١٩-تفاوت ميان اخلاص وريا چيست؟
 
٢٠-براي رسيدن به بندگي واخلاص چه برنامه هايي را مي توان درپيش گرفت؟
 
٢١-اولين قدم براي ورود به اخلاص وبندگي كدام است ؟ توضيح دهيد:
 
٢٢-تسليم و خضوع درمقابل حق چه آثاري دارد؟
 
٢٣- افراد حق پذير چه خصوصياتي دارند؟
 
برای مطالعه بقیه سوالات ادامه مطلب راوی کلیک کنید.


:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
سوالات درس چهارم دين وزندگي (٣)
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 16 آبان 1392

 

سوالات درس چهارم دين وزندگي (٣)
 
١-برنامه رسالت وهدايت پيامبراسلام شامل چند قلمرو مي باشد؟
 
٢-ازقلمرورسالت پيامبر اسلام دريافت وإبلاغ وحي راتوضيح دهيد:
 
٣-كاتبان وحافظان وحي چه كساني بودند؟
 
٤-اولين كاتب وحافظ وحي ..................  بودند.
 
٥-نتيجه ي ايفاي نقش دريافت وإبلاغ وحي توسط پيامبر چه بود؟
 
٦-ازقلمرورسالت پيامبراسلام تعليم وتبيين تعاليم وحي راتوضيح دهيد:
 
٧-يكي از وظايف پيامبراسلام تعليم وتبيين تعاليم وحي يا .................. مي باشد.
 
٨-اولين ومعتبرترين مرجع علمي براي فهم عميق آيات ............................. است واين بدان 
 
معناست كه ...................
 
٩-اولين وبزرگ ترين معلم قرآن كه بوده است ؟چرا؟
 
١٠-ازقلمرورسالت پيامبراسلام اجراي قوانين الهي از طريق ولايت برجامعه راتوضيح دهيد:
 
١١-ازقلمرورسالت پيامبر اجراي قوانين الهي از طريق ولايت برجامعه يا .............. مي باشد.
 
١٢-اولين اقدام پيامبر به محض ورود ايشان به مدينه چه بود؟
 
١٣-مقر حكومت پيامبراسلام كجا بود؟ وچه كساني درياري پيامبر نقش داشتند؟
 
١٤-از ديدگاه امام محمد باقر (ع) پايه هاي اسلام چيست و مهم ترين آنها كدام است؟
 
١٥- برطبق سخن امام محمد باقر (ع) چرا ولايت از اهميت بسياري برخوردار است؟
 
١٦-چرا جامعه اسلامي نيازمند ولايت است ورهبري اسلامي جزءاحكام بسيار مهم شمرده 
 
شده است ؟( دلايل اهميت تشكيل حكومت اسلامي چيست؟)
 
١٧-از دلايل اهميت تشكيل حكومت  جامعيت دين اسلام  راتوضيح دهيد:
 
١٨-چرا بايد برنامه ي هدايت انسان جامع باشد؟
 
١٩-مهم ترين بخش زندگي اجتماعي انسان ........... و ....................................... است.
 
٢٠-كدام بخش از زندگي انسان برهمه ي بخش هاي زندگي او تاثير مي گذارد؟
 
٢١-از دلايل اهميت تشكيل حكومت  ضرورت اجراي احكام اسلامي راتوضيح دهيد: 
 
٢٢- يكي از اهداف مهم إرسال پيامبران آن بود كه ............... و .....................
 
٢٣-وسيله وابزار تامين هدف مهم انبيا .........................  است.
 
٢٤- اجراي احكام چه نقشي در بيان اهميت تشكيل حكومت دارد؟
 
٢٥-براي رسيدن به جامعه عادلانه اجراي چه احكامي لازم است ؟چند نمونه ذكركنيد:
 
٢٦-از دلايل اهميت تشكيل حكومت  ضرورت پذيرش ولايت الهي و نپذيرفتن حاكميت
 
طاغوت راتوضيح دهيد: 
 
٢٧- طاغوت به چه كسي گفته مي شود و حكم رجوع به طاغوت واجراي دستورات او چيست؟
 
٢٨-ولي وسرپرست حقيقي انسان ها ............. است واجراي هرقانون وپيروي از هر كس 
 
هنگامي صحيح است كه ...........................
 
٢٩-از دلايل اهميت تشكيل حكومت  حفظ استقلال جامعه ي اسلامي راتوضيح دهيد: 
 
٣٠-حكم قرآني قاعده نفي سبيل را توضيح دهيد:
 
٣١-هدف مستكبران وستمگران جهان از ايجاد ارتباط با جوامع إسلامي چيست ؟
 
٣٢-تشكيل حكومت إسلامي بارهبري الهي چه نقشي درمبارزه با استكبار دارد؟
 
٣٣-ازنظردين اسلام ارتباط با ساير كشورها چه حكمي دارد؟
 
٣٤-پيامبراسلام چند نوع ولايت دارند؟هريك را توضيح دهيد:
 
٣٥-پيامبراسلام از طرف خداوند داراي ولايت ظاهري است يعني: ...................
 
٣٦-علاوه برولايت ظاهري پيامبر اسلام داراي ولايت معنوي نيز هستند يعني:................
 
٣٧-برترين مقام پيامبر اسلام ............. است واين بدان معناست كه :................
 
٣٨-ولايت معنوي را تعريف كنيد ونمونه هايي براي آن ذكركنيد:
 
٣٩-پيامبراسلام چگونه به مقام والاي ولايت معنوي رسيده اند؟
 
٤٠-يكي از نمونه هاي ولايت معنوي ، هدايت بندگان خداست ،اين امرچگونه صورت مي گيرد؟
 
٤١-ميزان بهره مندي انسان ها از هدايت معنوي به.............. و ............ آنان بستگي دارد.
 
يعني:....................
 
٤٢-تربيت امام علي عليه السلام نمونه اي از ............ مي باشد .
 
٤٣-چگونگي تربيت امام علي به دست پيامبراسلام را توضيح دهيد:
 
٤٤-آموزش علوم الهي به امام علي عليه السلام توسط پيامبر از طريق آموختن معمولي نبود 
 
بلكه به صورت .......................... بوده است.
 
٤٥-برطبق ايه ي ٦٠/نساء ويريدالشيطان ان يضلهم ضلالا بعيداشيطان چه كساني
 
را گمراه كرده است؟
 
٤٦-برطبق أيه ي ١٦٤/ آل عمران  لقد منًَّ الله علي المؤمنين ......خداوند چگونه بر
 
مؤمنان منت گذاشت؟
 
٤٧-آيه ي ١٤١ / نساء  ولن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلا بيانگر كدام حكم قرآنيست؟
 
موفق باشيد
 
تاج بخشيان /آبان ٩٢
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 11 , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بابا دو بخشه!!!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 13 آبان 1392

 

دانلود عکس امام حسین (ع) ۱۸۰ پوستر زیبا

می دانم بابا دو بخش است؛ بخشی در صحرا و بخشی بالای نیزه.

اما این که عمو چند بخش است، فقط بابا می داند...

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

يكي از دانش آموزان خوش ذوق وفعالم به نام زهرا رحمتي از دبيرستان شهيد نيك بخت
 
ازمن اجازه گرفت وگفت:
 
ميتونم ٢دقيقه وقت كلاس رابگيرم ويه داستان كوتاه بخونم؟!
 
جز پاسخ مثبت درمقابل درخواست صميمانه و بي رياي او جوابي نداشتم .
 
داستان عبرت آموز وزيبايي بود كه أن را براي شما عزيزان مي گذارم.:
 
 
درسی که آرتوراشی به دنیا داد:
قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون( ‎(Arthur Asheآرتوراشی به خاطر خون آلوده ای كه درجریان یك عمل جراحی درسال ۱۹۸۳دریافت كرد به بیماری ایدز مبتلا شد
ودربسترمرگ افتاد او ازسراسر دنیا نامه هائی از طرفدارانش دریافت كرد‎.
یكی از طرفدارانش نوشته بود :
چراخدا تورا برای چنین بیماری دردناكی انتخاب كرد؟
آرتور در پاسخش نوشت :
دردنیا ۵۰ میلیون كودك بازی تنیس را آغاز می كنند
۵میلیون یاد می گیرند كه چگونه تنیس بازی كنند
۵۰۰هزارنفر تنیس رادرسطح حرفه ای یادمی گیرند
۵۰هزارنفر پابه مسابقات‏می گذارند۵هزارنفر سرشناس می شوند
۵۰ نفربه مسابقات ویمبلدون راه پیدامی كنند
۴ نفربه نیمه نهائی می رسند و دونفر به فینال
وآن هنگام كه جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم
هرگز نگفتم خدایا چرا من؟
وامروز هم كه ازاین بیماری رنج می كشم هرگز نمی توانم بگویم خدایا چرا من؟
 


:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ما برای این چادر داریم  ميريم
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 11 آبان 1392

 

 

بیمارستان از مجروحین پر شده بود... حال یکی خیلی بد بود... رگ هایش پاره پاره شده بود
 
و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر اینمجروح را دید به من گفت  بیاورمش داخل اتاق
 
عمل - من آن زمان چادر به سر داشتم.
 
دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جا به جا کنم...
 
مجروح که چن دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختیگوشه ی چادرم را گرفت و
 
بریده بریده و سخت گفت : من دارم میروم تا تو چادرت را در نیاوری، ما برای این چادر داریم 
 
میرویم...
 
چادرم در مشتش بود که شهید شد، از ان به بعد در بدترین و سخت ترین  شرایط هم چادرم را 
 
کنار نگذاشتم...


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تبريك تولد
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 11 آبان 1392

 

 

ديروز تولد يكي از دوستان نازنينم  (مهنازجنگجو) بود اين متن تقديم به ايشان:

 

عزیزم

منت بر سر تقویم نهادی و روز ١٠ آبان را سرافراز کردی!!

و باقی روزها را در حسرت گذاشتی!!!

تولدت مبارك


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عهدي ديگر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 11 آبان 1392

 

سلام برمهدي و دوستداران مهدي!
 
هم عهد عزيز !
 
كمترين وكوچكترين قدم براي تقويت محبت به امام مهربان ياداوست!
 
بياييم هرصبح باسلام براو روزخود را آغاز كنيم:
 
السلام عليك ياصاحب الزمان !!!
 
 
شاعر دروصف مجنون چه زيبا سرود:
 
گفت مشق نام ليلي مي كنم               خاطرخود راتسلي مي كنم 
 
چون ميسر نيست من را كام او           عشق بازي مي كنم با نام او
 
دراين روزگار غربت وغيبت هيچ نامي شيرين تر از نام حضرت دوست نيست و هيچ 
 
يادي چونان ياد مولا آلام ودردها را تسكين نمي دهد!!
 
روز خود را با سلام برآن آقاي دلها شروع مي كنيم تا موردعنايتش قرارگيريم!!
 
حال كه از حضور خورشيد مهرباني محروميم دل به نام ويادش خوش مي داريم!
 
هرصبح از كوچه باغ معطر گل نرگس عبور مي كنيم تا به پاس شميم خوش كوي يار ما 
 
نيز شايد وجودمان عطرآگين نام زيباي وي شود!!
 
لايق ديدار كه نيستيم خود را از نام ويادش محروم نكنيم كه همين اندك نيز براي
 
هر عاشقي مغتنم است!!! 
 
كمتراز مجنون كه نيستيم كه يك ليلاي دنيايي داشت ولحظه اي از او غافل نبود!!
 
واينك ماييم ويك ليلاي آسماني !
 
مولايي كه تمام ليلاوشان عالم مجنون اويند!!
 
پس با تمام وجود بگو:
 
السلام عليك يا صاحب الزمان 
 
وعاشقانه بخوان:
 
اللهم عجل لوليّك الفرج 
 
نويسنده:پرواز

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگي چه مي گويد؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392

 

زندگي چه مي گويد؟

امروز كه از خواب بيدار شدم
از خودم پرسيدم: زندگي چه مي گويد؟
جواب را در اتاقم پيدا كردم...
پنكه گفت: خونسرد باش!
سقف گفت: اهداف بلند داشته باش!
پنجره گفت: دنيا را بنگر!
ساعت گفت: هر ثانيه باارزش است!
آيينه گفت: قبل از هر كاري، به بازتاب آن بينديش!
تقويم گفت: به روز باش!
در گفت: در راه هدف هايت، سختي ها را هُل بده و كنار بزن!
زمين گفت: با فروتني نيايش كن!
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
داستان مردي كه جهنم را خريد!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392

 

داستان مردی که جهنم را خرید!
 
در قرون وسطي كشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار 
 
پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.
 
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام 
 
این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد...
 
به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:
 
قیمت جهنم چقدره؟کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
 
مرد دانا گفت: بله جهنم.
 
کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه
 
مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت:
 
 لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی
 
آن را گرفت از کلیسا خارج شد.
 
به میدان شهر رفت و فریاد زد: 
 
من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ 
 
کس را داخل جهنم راه نمی دهم...!


:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
داستان آموزنده مردمان بیمار
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392

 

 
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .
علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.
جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .
 
و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :
خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .
 
 
 
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده
و از درد به خود می پیچد
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .
آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .
سقراط پرسید :
به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .
و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ؟
بیماری فکری و روان نامش غفلت است.
و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .
و به او طبیب روح و داروی جان رساند .
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .
” بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است


:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حكايت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392

 

 
 
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
 
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
 
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی
 
با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
 
آری من مسلمانم.
 
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،
 
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله 
 
گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک 
 
احتیاج دارد .
 
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به 
 
جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
 
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
 
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
 
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز 
 
مسجد دوختند .
 
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
 
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود ...
 
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حكايت سنگ هاي بزرگ
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 8 آبان 1392

 

 
 
روزی یکی از اساتید مدیریت زمان برای تفهیم مطلب به دانشجویانش، از مثالی استفاده کرد
 
که آن‌ها هرگز فراموش نخواهند کرد.
 
استاد به دانشجویان گفت: بسیار خب، زمان آزمون است!
 
او یک ظرف را روی میز در مقابل آن‌ها قرار داد، تعدادی سنگ بزرگ آورد و آن‌ها را یکی یکی 
 
در ظرف قرار داد.
 
زمانی که ظرف کاملا پر شده بود و سنگ دیگری در آن جا نمی‌شد، پرسید:
 
به نظر شما این ظرف پر شده است؟
 
دانشجویان پاسخ دادند: بله.
 
استاد یک سطل سنگریزه از زیر میز آورد و مقداری از آن‌ها را روی سنگ‌های بزرگ قرار داد. 
 
با تکان دادن ظرف، سنگریزه‌ها پایین رفته و لابلای سنگ‌های بزرگ قرار گرفتند.
 
آنگاه یک بار دیگر از دانشجویان پرسید: آیا این ظرف الان پر است؟
 
یکی از دانشجویان گفت: شاید هنوز کاملا پر نباشد!
 
استاد مقداری شن آورد و در ظرف ریخت. دانه‌های ریز شن فضاهای اندک بین سنگ‌ها و 
 
سنگریزه‌ها را پر کردند. سپس استاد بار دیگر سوال خود را تکرار کرد:
 
حالا چطور؟ فکر می‌کنید این ظرف دیگر پر شده است؟
 
این بار دانشجویان یکصدا پاسخ دادند: خیر
 
استاد در تایید پاسخ دانشجویان، یک پارچ آب آورد و آن را در ظرف ریخت، تا حدی که ظرف 
 
لبالب شد.
 
سپس رو به آن‌ها کرد و پرسید: 
 
می‌توانید بگویید چه نکته‌ای در این مثال وجود دارد؟
 
یکی از دانشجویان دستش را بالا برده و گفت:
 
نکته آموزنده این است که مهم نیست برنامه کاری شما چقدر فشرده باشد. همواره با تلاش 
 
بیشتر می‌توانید کارهای دیگری را در برنامه خود قرار دهید.
 
استاد پاسخ داد:
 
خیر، حقیقتی که این مثال به ما می‌آموزد، این است که اگر ابتدا سنگ‌های بزرگ را در ظرف 
 
قرار ندهید، دیگر هرگز نمی‌توانید آن‌ها را در ظرف بگذارید.
 
اینک با خود بیندیشید که "سنگ‌های بزرگ" در زندگی شما چه چیزهایی هستند؟
 
 فرزندانتان؟ همسرتان؟ کسانی که دوستشان دارید؟ تحصیلاتتان؟ رویاهایتان؟ هدفی ارزشمند؟ 
 
آموزش و راهنمایی دیگران؟ انجام کارهای دلخواهتان؟ تخصیص زمان به کارهای شخصی‌تان؟ 
 
سلامتی‌تان؟
 
به یاد داشته باشید که همواره این "سنگ‌های بزرگ" را در اولویت قرار دهید، وگرنه هرگز به 
 
آن‌ها دست نمی‌یابید!
 
اگر شما انرژی و زمانتان را صرف چیزهای کوچک و بی‌ارزشی مانند سنگریزه‌های این مثال 
 
کنید، ظرف زندگیتان را با چنین چیزهایی پر کرده‌اید. در این صورت یقین داشته باشید که 
 
دیگر هرگز زمان مفیدی برای پرداختن به کارهای بزرگ و مهم نخواهید داشت و به سنگ‌های 
 
بزرگ زندگیتان نخواهید رسید!
 
بنابراین، اگر امشب یا فردا صبح، این داستان کوتاه را به یاد آوردید، از خودتان این سوال را 
 
بپرسید:
 
سنگ‌های بزرگ در زندگی من چه چیزهایی هستند؟ آنگاه سعی کنید همان‌ها را در اولویت
 
قرار دهید.
 
علاوه بر این هرگز فراموش نکنید که این شما هستید که تعیین می‌کنید سنگ های بزرگ 
 
زندگی‌تان چه چیزهایی هستند، نه کس دیگر. چیزهایی که برای شما مهمند، ممکن است
 
برای دیگری آنقدر مهم نباشند.

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
آيين زرتشت/ دين وزندگي (٣) و (٤)
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 8 آبان 1392

 

آيين زرتشت
پرسش:
آيا آيين زرتشت جزو اديان الهى است؟ اصول اعتقادى و عملى زرتشت چيست؟
چه انحرافاتى در آيين زرتشت پديد آمده است؟
 
پاسخ:
 
همان طور که در قرآن مجید می فرماید: هيچ امتى نبوده مگر اين كه خداوند پيامبرى براى هدايت آنان در ميانشان مبعوث كرده است.[
1] بى ترديد ايرانيان نيز در زمره ى امت هايى هستند كه پيامبرى براى ابلاغ پيام الهى به سوى ايشان فرستاده شده است. برخى از پژوهشگران بر اين باورند كه زرتشت، همان پيامبر ايرانيان عهد باستان بوده و با تعاليم كتاب آسمانى «اوستا» مردم را هدايت نموده است. در مقابل، برخى ديگر اعتقاد دارند كه زرتشت آن پيامبرى نيست كه اسلام به خاطر ظهور او در ميان ايرانيان، حكم بر اهل كتاب بودن آنها داده، بلكه پيامبرى ديگر با كتابى ديگر، در ميان ايرانيان بوده است.
 
به هر حال، اين كه زرتشت كيست، او و آيينش از ديدگاه اسلام چه جايگاهى دارند، آموزه هاى اصيل زرتشت كدام بوده و چه انحرافاتى بر آيين وى وارد شده است، از جمله سؤالاتى است كه سعى شده در اينجا، به آنها پاسخى هر چند كوتاه داده شود. 
آيا آيين زرتشت جزو اديان الهى است؟ 
يافتن پاسخ سؤال فوق در گرو پاسخى است كه به سؤال ديگر، يعنى سؤال از الهى يا غير الهى بودن آيين مجوس، خواهيم داد; زيرا «آيين زرتشت» و «آيين مجوس» ارتباط تنگاتنگى با هم دارند و بدون تفكيك اين دو، تشخيص الهى يا غير الهى بودن آيين زرتشت مشكل خواهد بود. 
مراجعه به تاريخ صدر اسلام نشان مى دهد كه سؤال از الهى يا غير الهى بودن يك آيين در بين مسلمانان از زمانى آغاز شد كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از تثبيت پايه هاى حكومت اسلامى در مدينه و آغاز گسترش مرزهاى اين حكومت نوپا، به فرمان الهى، غير مسلمانان را به دو گروه تقسيم كرد و دو راهكار متفاوت را در ارتباط با آنان در پيش گرفت: 
گروه اول مشركين بودند. اينان به خداوند متعال شرك ورزيده و بت پرستى را پيشه ى خود ساخته بودند. پيامبر ابتدا اين گروه را به دين اسلام دعوت مى كردند، اگر آنان دعوت پيامبر را نمى پذيرفتند و علیه مسلمانان  می جنگیدند، پيامبر طبق فرمان الهى (و عقلی)  با آنان وارد جنگ مى شدند[2]; 


:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 11 , , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
خواب N76
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1392

(خیلی عاشق نوکیا N76 بود.


یک روز  صبح که از خواب بیدار شد، گفت: دیشب خواب N76 رو دیدم!...


اون موقع بود که فهمیدم هنوز عاشقت نیستم)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب زیبای ارسالی از دخترگلم زهرا عربی
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1392

  یا مولانا یا صاحب الزمان!!

 

 

 

ما فقط گیر که داریم تو را میخوانیم

عذر تقصیر که داریم تو را میخوانیم

عشقهامان همگی بند به یک دینار است

شکم سیر که داریم تو را میخوانیم

 

هر چند خط بیعت ما نیست کوفی

تردید در آن ، از غم نان ، کشت ما را

ما بر نمی گردیم از عشق تو ، مولا !

هر چند نَفسِ سُست پیمان ، کشت ما را

آدینه آمد نازنین ! اما تو ... ؟! آری

دوری ز تو ای حضرت جان ! کشت ما را

 

من مثل تو و تو مثل من چشم به راه

ما چشم به راه مردی از کوچه ی ماه

بگذار دوباره جمعه را صرف کنیم

ندبه، گریه، عهد، فرج... باز گناه!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خدايا دوستت دارم
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1392

 

خدایا

در پهنای گیتی

در گستره ی هستی

در نظام آفرینش

وقتی دقت می کنم

به حکمت بی پایانت؛ پی می برم

که ناظمی بر این هستی ؛نظارت می کند

که نظم را به دنیای خود ارزانی داشته

و وقتی در بدن خود نگاه می کنم

این نظم را بیشتر حس می کنم

خدایا!

آیا می شود نظم هستی ات را دید

ولی وجودت را انکار کرد؟

آیا می توان نظم و انضباط بدن خود را دید

و وجود این ناظم را انکار کرد؟

نه

نمی توان

هرچه بیشتر در این نظام آفرینش دقت می کنیم

بیشتر پی به وجود خداوند می بریم

دوستت دارم ای خدا

که مرا وجود دادی

تا زندگی کنم

واز نعماتت استفاده کنم

امیدوارم که بنده ی ناسپاسی نباشم

و خطا نکنم از مسئولیتی که به عهده ی من گذاشته ای

باز هم می گویم که ای خدا جونم

دوستت دارم

دوستت دارم

      فهیمه خراسانی

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم 
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 5 آبان 1392

 

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم 
 
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
 
ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد
 
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟
 
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
 
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
 
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی،
 
یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
 
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
 
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
 
تویی زیباتر از خورشید زیبایم،
 
تویی والاترین مهمان دنیایم که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
 
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
 
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟ که میترساندت از من؟
 
رها کن آن خدای دور؟! آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
 
این منم پروردگار مهربانت. خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی
 
به پیش آور دو دست خالی خود را.
 
با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
 
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
 
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.
 
بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان
 
قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم
 
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
 
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
 
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
 
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من
 
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
 
ترا در بیکران دنیای تنهایان.
 
رهایت من نخواهم کرد.
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اجل مسمي واجل معلق /مربوط به درس دين وزندگي ٢
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 5 آبان 1392

 

اجل مسمي واجل معلق
 
اجل مسمي و غير مسمي چگونه با هم جمع ميشوند مگر خدا زمان مرگ ما را نميداند
 
يعني چه که صله رحم و غيره عمر را زياد ميکند خب از روز اول مگر عمر ما مشخص نيست؟
 
1ـ اجل بر دو گونه است: اجل حتمي ؛ كه قابل تغيير نيست. و اجل معلّق كه وابسته به عوامل مي باشد.
 
خداوند متعال می فرماید:
 
« وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ . ـــــ
 
و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مى‏كرد، جنبنده‏اى را بر پشت زمين باقى 
 
نمى‏گذارد؛ ولى آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مى‏اندازد. و هنگامى كه اجلشان فرا رسد،
 
 نه ساعتى تأخير مى‏كنند، و نه ساعتى پيشى مى‏گيرند»
 
طبق این آیه شریفه و آیات دیگری که به همین مضمون هستند ، اجل حتمی نه یک ثانیه پیش
 
می افتد و نه یک ثانیه تاخیر می کند. بنا بر این ، زمانی که اجل کسی به تأخیر می افتد یقیناً 
 
اجل معلّق است که تابع مقتضیّات و به خصوص اعمال خود شخص است.
 
یعنی خداوند متعال فارغ از مقتضیّات ، برای هر کسی عمری خاصّ معیّن نموده است ، که 
 
وقتی آن لحظه رسید به صورت طبیعی و بدون هیچ علّت خارجی ، تعلّق روح از بدن بریده
 
می شود.
 
 این اتّفاق زمانی رخ می دهد که به اصطلاح فلاسفه ، حرکت جوهری شخص به آخر رسیده 
 
باشد و تمام قوای وجودی او به فعلیّت رسیده باشند. امّا ممکن است قبل از رسیدن آن لحظه ، 
 
عواملی خارجی رابطه روح و جسم را از بین ببرند که در این صورت گفته می شود شخص با 
 
اجل معلّق مرده است. 
 
برای مثال برخي گناهان از عواملی هستند که موجب مرگ زورس می شوند؛ در مقابل، صله 
 
رحم یا دعا کردن باعث می شود که اثر عوامل تسریع کننده مرگ از بین برود.
 
 لذا وقتی گفته می شود مرگ کسی به تأخیر افتاد به این معناست که عامل مرگ زود رس 
 
شخص موجود بود لذا آن شخص باید از دنیا می رفت ولی عاملی دیگر آن را خنثی نموده
 
مرگ او را به تأخیر انداخت. 
 
رسول الله (ص) فرمودند:«الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِيَّةَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الْعُمُرِ. ــــ
 
صدقه دفع بلا می کند و صله رحم عمر را زیاد می کند.»( بحارالأنوار ، ج 74 ،ص 63 )
 
امام صادق(ع) فرمودند:
 
 پدرم مدام می فرمود:« نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِي الدِّيَارَ وَ هِيَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْكُ الْبِرِّ . ـــــــــ
 
به خدا پناه می برم از گناهانی گه نابودی را تسریع و اجلها را نزدیک و سرزمینها را خالی
 
می کنند ؛ و آن گناهان ، قطع رحم ، عقوق والدین و ترک نیکی است.» (الكافي ،ج2 ،ص448)
 
نبی اکرم (ص) فرمودند:
 
« صِلَةُ الرَّحِمِ تُوَسِّعُ الْآجَالَ وَ تُنْمِي الْأَمْوَالَ . ــــــــــ صله رحم اجلها را توسعه و اموال را رشد 
 
می دهد. » (مستدرك‏الوسائل،ج15 ،ص250 )
 
از این گونه روایات استفاده می شود که اجل معلّق انسانها تا حدّ زیادی وابسته به اعمال خود 
 
آنهاست ؛ لذا می توانند با شناسایی عوامل افزایش و کاهش عمر از طریق روایات اهل بیت(ع) 
 
، زندگی خود را به گونه ای برنامه ریزی کنند که احتمال عمر طولانی را در مورد خود افزایش 
 
دهند.
 
البته روشن است که کنترل همه عوامل در دست انسان نیست. لذا با تمام برنامه ریزیها ، باز 
 
تضمین صد در صد وجود نخواهد داشت.
 
2ـ اجل معلّق یا حتمی به اعتبار ماست که از آینده بی خبریم ؛ امّا از منظر الهی یک اجل بیش 
 
نیست. این ما هستیم که با صرف نظر از تمام عوامل می گوییم: هر کسی وقتی حرکت جوهری 
 
اش تمام شد ، دیگر نمی توان جلوی مرگ او را گرفت. امّا با احتساب عوامل گوناگون و از جمله 
 
افعال اختیاری خود شخص ، می گوییم: چه بسا شخص قبل از آنکه اجل حتمی اش فرا رسد 
 
(حرکت جوهری اش تمام شود ) در اثر عواملی دیگر قادر به ادامه حرکت جوهری خود نباشد
 
 و بمیرد.
 
امّا خدا از پیش می داند که چه عواملی در راه است تا موجب مرگ کسی قبل از اتمام حرکت 
 
جوهری اش بشود.کما اینکه می داند چه کسی با اختیار خود چه کاری خواهد کرد و موجب 
 
مرگ زود رس خود خواهد شد. 
 
این مساله مثل آن است که خداوند متعال می فرماید:
 
« وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو ـــ كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را 
 
نمى‏داند»(الأنعام:59) یا می فرماید: « ... عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ ...»(الأنعام:73) ؛
 
در حالی که برای خدا ، غیب معنا ندارد. چون او همه چیز را به یک نحو می بیند و چیزی از او 
 
غیبت ندارد. لکن از آنجا که ما محصور در زمان و مکان هستیم عالم خلقت برای ما به دو بخش 
 
غیب و شهادت تقسیم شده است.
 
در این گونه آیات ، خداوند متعال نیز با ادبیات ما و طبق اعتبارات ما با ما سخن گفته است.
 
در بحث اجل نیز این ماییم که به دو اعتبار دو گونه اجل را شناسایی نموده ایم. امّا برای خدا 
 
مشخّص است که هر کسی دقیقاً کی از دنیا خواهد رفت. حتّی آنجا هم که کسی مثلاً صله رحم 
 
کرده از مرگی می رهد باز از نگاه ماست که می گوییم: اگر او صله ی رحم نمی کرد فلان 
 
حادثه از او برداشته نمی شد و موجب مرگش می شد. امّا خدا از پیش می داند که حادثه ای
 
به روی خواهد آورد ولی او به اختیار خود صله ی رحم خواهد نمود و آن حادثه را برخواهد 
 
گرداند. امّا نه تنها ما انسانها که حتّی چه بسا ملائک و انبیاء نیز گاه نمی دانند که اجل فرد فرا 
 
نرسیده است. لذا با علمی که نزد خود دارند ، یقین می کنند که فلان فرد در فلان لحظه و در اثر 
 
فلان عامل خواهد مرد؛ امّا می بینند که عملاً چنین نشد. در چنین مواردی می گویند بداء حاصل 
 
شد.
 
یعنی معلوم می شود که فراتر از اطّلاع این مخلوقات غیب دان، در علم مکنون خدا چیزی دیگری 
 
ثبت بوده است.
 
 


:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 10 , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
یامهدی شرمنده ایم!!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 5 آبان 1392

عکس, تصویر, پیامک امام زمان (ع) پیامک جمعه 1 بهمن 1389

.

یا صاحب الزمان

داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست

شرمنده ایم

می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . . .

العجل

 


:: موضوعات مرتبط: پيام هاي مهدوي , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
هم عهدي با مولا مهدي
نویسنده : خدیجه
تاریخ : جمعه 3 آبان 1392

 

بسم رب المهدي
 
هم عهد نازنين امام عصر سلام!
 
بياييم اين بارنگاهمون رو از هرچه امام نمي پسندن حفظ كنيم !
 
مثل نامحرم و......تا از ديدار امام محروم نشيم!!
 
سخته ولي ممكنه!!
 
موافقي؟!!يا مهدي !
 
 
يك قدم به پيش !!
 
جهت لبيك به نداي طللب نصرت مولايمان مهدي!!
 
هدايتگرعصر!
 
دوستان مهدي غريب سرباز مي طلبد!!
 
تاخيمه مهدوي راهي نيست به پيش!!
 
باگام ديگربشتابيد!!
 
همان گام كه شيطان براي ورود به دل بندگان خدا از همان جا وارد مي شود!!
 
چشم !!
 
اين جام جهان نما!
 
اين گوي زيباي خلقت! 
 
امیرالمومنین یه روز شیطونو دید ، دید تیر داره کمون داره . گفت چیکار می کنی شیطون ؟
 
 
گفت من تیرمیزنم شکار میکنم . کیا رو شکار میکنی ؟ گفت شیعه های تو رو . گفت بدترین تیرتو
 
 
به کجا میزنی ؟گفت من یه تیر دارم انقدر میزنم تا بخوره . گفت به کجا میزنی ؟ گفت به چشم
 
 
میزنم . اولش شیعه هاتوچشم چرون میکنم بعد بی نمازشون میکنم ؛ اول چشم چرونشون میکنم بعد......
 
 
عرق خورشون میکنم.....
 
 
اول چشم چرونشون.....
 
بياييد با كنترل نگاهمان به نصرت امام عصر بشتابيم!!
 
نويسنده :پرواز

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سوالات درس سوم دين وزندگي (٣)
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 2 آبان 1392

 

سوالات درس سوم دين وزندگي (٣)
 
١) معجزه چیست ؟ ص39
 
٢) نمونه ای از معجزات پیامبران را بنويسيد:ص39
 
٣) پیامبران به چه وسیله ای نبوت خود را اثبات می کردند ؟ ص39
 
٤) معجزه اصلی پیامبر اسلام چیست ؟ ص39
 
٥) تحدی یعنی چه ؟ ص39
 
٦) شگفتی اعجاز قرآن در چیست ؟ ص40
 
شگفتی این اعجاز در آن است که هر چه قدر زمان می گذرد و انسان به قله های بلند تری در علم و معرفت دست می  یابد نه تنها از ارزش آن کاسته نمیشود بلکه درخشندگی اش آشکار تر می گردد و ابعاد جدیدی از معارف آن کشف می شود.
 
٧)چرا خداوند یک کتاب را معجزه پیامبر اسلام قرار داده است ؟ (رابطه معجزه جاويد وختم نبوت)ص40
 
از آنجا که پیامبر اکرم(ص)آخرین پیامبر و تعلیمات ایشان برای همه ی زمان های بعد از اوست سند نبوت و حقانیت او نیز به گونه ای است که در همه ی زمان ها حضور دارد و هم اکنون نیز مخالفان را به آوردن سوره ای مانند سوره های خود دعوت می کند.اگر معجزه ی پیامبر(ص)از نوع کتاب و علم و فرهنگ نبود نمی توانست شاهدی حاضر و دائمی بر نبوت ایشان باشد.
 
 ٨)كدام ايه درس درمورد تحدي مي باشد؟
 
٩) جنبه های اعجاز قرآن کریم را نام ببرید ؟ ص40
 
١:اعجاز لفظی                  ٢:اعجاز محتوایی
 
١٠)جنبه لفظي إعجاز قران راتوضيح دهيد:
 
١١)از جنبه هاي اعجاز قران ((انسجام دروني درعين نزول تدريجي راتوضيح دهيد))
 
١٢)آيه أفلا يتدبرون القران .......لوجدوا فيه اختلافا كثيرا به كدام جنبه اعجاز قران اشاره دارد؟
 
١٣)فرهنگ را تعريف كنيدوويژگي هاي فرهنگ حجاز رابنويسيد:
 
١٤)برخورد قران كريم بافرهنگ حجاز چگونه بود؟(آيا ازآن فرهنگ تاثير پذيرفت؟)
 
١٥)جامعيت وهمه جانبه بودن قران راتوضيح دهيد:
 
١٦)تازگي وشادابي قران راتوضيح دهيد:
 
١٧)اين كتاب ((كتاب ديروز امروز وفرداهاي انسان هاست  ))به كدام ويژگي قران اشاره 
 
دارد؟توضيح دهيد:
 
١٨)ذكر نكات علمي بي سابقه را توضيح دهيد:
 
١٩)به دونمونه از نكات علمي قران اشاره كنيد:
 
٢٠)چه دلایلی باعث شد تا قرآن نفوذ خارق العاده ای در افکار و نفوس مردم پیدا کند ؟ ص40
 
زیبایی و شیرینی بیان-موزون بودن کلمه ها و رسایی تعبیرات
 
٢١) اعجاز محتوایی قرآن را بیان کنید . ص42
 
قرآن کریم در چنان اوجی از معنا قرار دارد که اگر همه ی انسان ها همدیگر را کمک کنندنمیتوانند حتی سوره ای مانند آن بیاورند.
 
٢٢) جنبه محتوايي اعجاز قران رانام ببريد:
 
٢٣)أمي بودن پيامبر چه معنايي دارد؟نتيجه آن درمورد اعجاز قران چيست؟
 


:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 11 , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
حکایت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 2 آبان 1392

يك كشتي در طوفان شكست و غرق شد .فقط دو مرد توانستند به سوي جزيره كوچك و بي آب وعلفي شنا كنند و نجات يابند دو نجات يافته ديدند هيچ نمي توانند بكنند با خود گفتند:

بهتر است از خدا كمك بخواهيم .بنابراين دست به دعا شدند و هر كدام به گوشه اي از جزيره رفتند.

مرد اول از خداوند غذا خواست .فردا مرد اول درختي يافت و ميوه اي بر ان .

اما مرد دوم چيزي بزاي خوردن نداشت.

هفته بعد مرد اول از خدا همسر و همدم خواست

فرداي آن روز كشتي ديگري غرق شد زني نجات يافت و به مرد رسيد .

در سمت ديگر مرد دوم هيچ كس را نداشت .

مرد اول از خدا خانه و لباس و غذاي بيشتري خواست و فردا همه چيز ها به او رسيد.

ومرد دوم  هيچ نداشت دست آخر مرد از خدا كشتي خواست تا او وهمسرش را با خود ببرد فردا كشتي  اي  امد

 و در سمت جزيره لنگر انداخت مرد خواست به همراه همسرش از جزيره برود و مرد دوم را رها كند

پيش خود گفت :اين مرد حتما شايستگي نعمت هاي الهي را ندارد چرا كه در خواستهاي او پاسخ داده نشد

پس همانجا بماند بهتر است .

زمان حركت كشتي ندايي از آسمان پرسيد: چرا همسفر خود را در جزيره رها مي كني ؟

گفت اين نعمتهايي كه بدست اوردم همه مال خودم است همه را خود در خواست كرد ه ام  پس او حتما لياقت  اين نعمتها را نداشته است .

ندا مرد را سرزنش كرد اشتباه مي كني  "زماني كه تنها خواسته او را اجابت كردم اين نعمتها به تو رسييد.

مرد با حيرت پرسيد مگر از تو چه خواسته كه بايد  مد يو ن  او باشم

ندا پاسخ داد : از من خواست كه تمام خواسته هاي تو را اجابت كنم.

                                   دوست عزيز:

                        دستانم لايق شكوفه هاي اجابت نيست "

                                    بگذار دعايم را در دستان تو بنشانم   تا اجابتشان را نظاره كنم.

 

                                                                                                    التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
معناي. مهدي
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 2 آبان 1392

 

مهدی به معنای شخص هدایت شده می باشد.

و به جهت این كه خداوند متعال حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به امور غیبی و پنهانی كه عهدی از مردم به آن ها آگاهی ندارد هدایت و راهنمایی می نماید، به ایشان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گویند.

چرا كه نبی مكرم اسلام در احادیث مختلف به این نام مبارك اشاره فرموده و آن را به مسلمانان بشارت داده اند.

امام باقر (علیه السلام) می فرماید:

مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله) به تمام امور پنهان و آنچه در دل مردم نهفته است رهنما می شود.

 


:: موضوعات مرتبط: پيام هاي مهدوي , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خواهشم از خدا
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 1 آبان 1392

 

السلام عليك ياصاحب الزمان
 
عمريست كه در دام ولاي تواسيرم
 
                                 ازعمرگران بي رخ دنياي تو سيرم
 
تنها ز خدا خواهشم اينست درعالم
 
                                    يك بار تو رابينم وصد باربميرم
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زلال باشید...
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 1 آبان 1392

زلال باشید...



پرندگان به برکه های آرام پناه میبرند؛



و انسانها به دلهای پاک...



زیرا دلهای پاک همچون برکه های آرامند،



و دیگران بدون هیچ وحشتی به آنها اعتماد میکنند،



پس خوشا بحال کسانی که مایه آرامش دیگران هستند..


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1221
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 23

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 24
:: باردید دیروز : 1167
:: بازدید هفته : 1486
:: بازدید ماه : 3026
:: بازدید سال : 116057
:: بازدید کلی : 417763

RSS

Powered By
loxblog.Com